فرمول معرفتى اقتدار و نوآورى
فرمول معرفتى اقتدار و نوآورى
1. اقتدار را اگر یک قدرت پذیرفته شده تعریف کنیم، پس یک نوع ساز و کار پذیرش را میطلبد که آن ساز و کار یک نوع عقلانیت است و عقلانیت دارای یک زمینه معرفتی است. پس پذیرش دارای یک سابقه معرفتی است. فهم معرفتی پذیرش، ما را به فهم اقتدار عمومی یک جامعه نزدیک میکند، که ضرورت عمومی هر اجتماع را تشکیل می دهد.
2. تبدیل دانش به ارزش و تبدیل ارزش به دانش، فرمول اقتدار است. اگر ساز و کار تبدیل دانش و ارزش به یکدیگر در یک جامعه وجود داشته باشد، آن جامعه دارای اقتدار عمومی خواهد شد. پس در سیاستگذاری عمومی، یک نقطه مرکزی وجود دارد و آن افزایش اقتدار عمومی با افزایش تولید متقابل دانش و ارزش، به گونه ای که میتوان تاریخ و جغرافیای جوامع مختلف را با این شاخص مطالعه کرد.
3. سازوکار تبدیل دانش و ارزش به یکدیگر، در یک فضای کلان و جامع رخ می دهد که از فضای معنوی جامعه شروع و به فضای مادی جامعه ختم میشود. مهمترین عنصر معنوی یک جامعه، جهان پدیداری است که نشأت گرفته از دین میباشد و مهمترین عنصر مادی یک جامعه، فناوری است که آن نیز نشأت گرفته از علم و عقلانیت موجود در جامعه است و این دو عنصر جهان پدیداری و فناوری، دو عنصر کلان یک جامعه در تبدیل دانش و ارزش به یکدیگر میباشند.
4. تبدیل دین به جهان پدیداری و تبدیل علم و عقلانیت به فناوری توسط سازمانهای آموزشی و پژوهشی صورت میگیرد. پس سیاستگذاری عمومی جامعه برای اقتدار عمومی، به سوی این سازمانها، هدایت میشوند و این سازمانها در ثقل آن قرار داده اند و چون اقتدار عمومی با امنیت عمومی هر جامعه ارتباط مستقیم دارد، یعنی هر چه به اقتدار عمومی افزوده شود، بر امنیت ملی افزون میشود (و بر عکس)، پس تبدیل دانش و ارزش به یکدیگر، امنیت پایدار و عمومی یک جامعه را تشکیل می دهد.
5. تبدیل دین به جهان پدیداری، توسط سازمانهای دینی و حوزه های علمیه، رخ می دهد. سازمانهای دینی و حوزه های علمیه، دین را با تطابق دهی زمانی و مکانی (تاریخ و جغرافیا)، تبدیل به یک فرهنگ میکنند و بر این اساس، نظام معنایی یک جامعه را به وجود می آورند و نظام معنایی، با تخیل انسانی یک نظام نشانه ای (با الهام از طبیعت و محیط) خلق میکند، که این نظام معنایی و نظام نشانه ای، جهان پدیداری را خلق میکنند که نرم افزار یک فرهنگ میباشد.
6. تبدیل علم و عقلانیت به فناوری، توسط سازمانهای دانش تجربی و کاربردی صورت میپذیرد. رشد علمی با تعامل زمان دار نظریه و واقعیت، رخ می دهد و عقلانیت که ناشی از ترکیب جهان پدیداری و زندگی روزمره است، از دین و تولیدات آن در طی تاریخ و جغرافیا استخراج میشود. زمانی که علم تجربی و عقلانیت با هم ترکیب میشوند، تبیین محیطی رخ می دهد که این تبیین محیطی سبب به وجود آمدن فناوری میشود.
7. ارزش بر دو قسمت است: مادی و معنوی. ارزشهای مادی، یعنی ثروت که فناوری به وجود می آورد، یعنی میزان تولید فناوری با فرآیند یاد شده، ثروت نیز تولید خواهد شد. ثروت نظام مالی یک جامعه را شکل می دهد و نظام مالی اقتصاد یک جامعه را به وجود خواهد آورد و اقتصاد، ارزشهای معنوی یک جامعه را استقرار میبخشد و نظام تولید و باز تولید آن را شکل می دهد؛ به گونه ای که اگر اقتصاد و ثروت نباشد، نظام ارزشهای معنوی استقرار نخواهد یافت و مثل یک گرد و غبار خواهد آمد و خواهد رفت.
8. ارزشهای معنوی، هنجار و قانون میباشد که از یک نظام معنایی تغذیه میکند و کنشهای انسانی در یک جامعه را نظم و نسق میبخشد؛ به گونه ای که رابطه معنا و عمل را روشن میکند و از بحران شخصیتی که از تضاد معنا و عمل شروع میشود، جلوگیری میکند. پس تولید هنجار و قانون، تولید انسجام فردی و اجتماعی خواهد بود و انسجام فردی و اجتماعی، تولید اقتدار عمومی یک جامعه را خواهد کرد.
9. از ترکیب ارزش مادی، یعنی ثروت و ارزش معنوی، یعنی هنجار و قانون، نظام ارزشی یک جامعه تولید خواهد شد که هم جهت بخش است، چون هنجار و قانون تولید کرده است و از بحران فردی و ساختاری جلوگیری میکند که سبب بی جهتی و از بین رفتن انرژی جامعه نشود. و هم ثبات و استقرار بخش است چرا که ثروت تولید میشود و ثروت عمومی، هنجارها و قوانین را در سطح یک جامعه، ساختارمند و اجرایی میکند و بدون آن قوانین و هنجارها فقط روی کاغذ خواهد ماند و به جامعه سرایت نمیکند.
10. از ترکیب ثروت و هنجار و قانون، اقتدار عمومی به وجود می آید؛ به عبارت دیگر زمانی که دانش به ارزش مادی و معنوی تبدیل میشود، اقتدار زاییده میشود و زمانی که ارزش مادی و معنوی تبدیل به دانش میشود، اقتدار ادامه پیدا میکند. تمدنها از فرآیند اول، یعنی تبدیل دانش به ارزش، شروع میشوند، ولی با فرآیند دوم، یعنی تبدیل ارزشی به دانش، ادامه مییابند که در اواخر یک تمدن فرآیند دوم دچار اختلال میشود که زمینه سرنگونی آن میباشد.
11. زمانی که دانش تبدیل به ارزش نشوند، دانشهای انتزاعی به وجود می آید که هیچ فایده ای برای یک جامعه نخواهد داشت و جامعه دچار رکود و عقب ماندگی مضاعف خواهد شد و این در جامعه بازمانده از فرآیند پیشرفت، رخ می دهد و زمانی که فرآیند دوم، یعنی تبدیل ارزش به دانش رخ ندهد، جامعه دچار بحران ارزشی و اخلاقی میشود، چرا که ارزشها تبدیل به دانش نشوند که جامعه دچار عقب ماندگی معرفتی و پس ارزشی میشود و نخواهد توانست جهان اطراف خود را دریابد. پس ضربه پذیری و نابودی را به خود خواهد دید(مثل آنچه امروز در رابطه با تمدن غرب میبینیم).
12. اسلام با دو سازوکار در فرآیند تبدیل دانش و ارزش به یکدیگر، سعی میکند تا دو فرآیند مذکور به گونه متعامل و مداوم را پی ریزی و شکل دهد. اسلام بحث ارزشها در یک بستر اقتصادی ترسیم میکند، یعنی مکاسب محرمه و ارزشها را بدون تعامل با اقتصاد قابل بحث حقوقی نمی داند. به همین دلیل بحث حقوقی فرهنگی خود را در مکاسب می آورد، ولی ارزشهای هنجاری جامعه را فقط تقلیل به اقتصاد نمی دهد تا دچار رکود ارزشی شود(مثل آنچه در غرب رخ داد)، بلکه آن را با ساز و کاری دیگر، یعنی امر به معروف و نهی از منکر شکل می دهد که یک سر آن به نظام حکومتی پیوند میخورد و یک سر دیگر آن به جامعه و افراد و پویایی ارزشی را رقم می زند. پس با این مکانیزم وحدت نهادهای آموزشی و پژوهشی یک جامعه، مثل حوزه و دانشگاه را در قالب یک نظام حکومتی و اجتماعی، ترسیم و عملی می کند تا به اقتدار عمومی دست یابد.
منبع: هفته نامه پگاه حوزه، آذر 1387، شماره 244